نگارش نهم -

درس 1 نگارش نهم

خودکار آبی

نگارش نهم. درس 1 نگارش نهم

خواهش میکنم انشا در مورد مدرسه برام بفرستید از گوگل نباشه.

جواب ها

جواب معرکه

دریا *.

نگارش نهم

بنام خداوند بخشنده مهربان موضوع انشا: عاقبت فرار از مدرسه ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ در سنوات کودکی که هنوز پشت لبمان سبز نشده بود، مهد علیا دستمان گرفته و ما را به قصد مکتب خانه، شال و کلاه کردند لیکن ما که خیالات فرمودیم آنجا مکانی است برای عیش و نوش، با رغبت تمام، به راه شدیم. معلم ما، آقا میرزا، ناصر خان سلطان شکری بود که حلقه دروس وی گاه از طویله خانه اش افزون می گشت و ما که جزو آخرین نفرات کلاس بودیم تقریبا مکانی در جوار آغول عایدمان شد طوری که عن قریب بود با گوسفندان، مشق کنیم. میرزا ناصرخان که بیشتر اهل تجارت بوده و مارمولک و مکار تشریف داشتند، اصالتا از مردمان شیراز بوده و آنچنان محاسن بدقواره ای داشتند که هر بار میل می کردیم از آنها جهت ساختن تلی یا لیقه استفاده بریم. میرزا گویا اهل عمل بوده و در تایم هایی که نارکوتیک افیونی ماده ای کریستال نام، ایشان را خوب می ساخت از بدو دخول به کلاس تا الی آخر فی المثل تراکتور رومانی به حضار مشق می دادند. مع الهذا ما مشمول تلامیذ و استیودنت های سفارش شده بودیم و بیشتر اوقات ما را به حال خودمان می گذاشتند، لیکن به یاد داریم زمانی که حرف ب را برای یادگیری رسیدیم، عند الادا چون قدرت تشخیص صدای میرزا را از گوسفند بغلی نداشتیم لاعمد، ب را بع تلفظ می کردیم لیکن بر حسب تکرار دوگانه، میان آن همه آدم، ندای بع بع گوسفندانه ای فضای کلاس را کمیک نموده بود اما گزمه چی کلاس هر قدر مراقب شد نتوانست منشا توطئه را پیدا کند. دیگر اینکه کلاس میرزا به علت پارادوکس های رویت شده موردپسند شخص ناصر الدین شاه واقع نشده و عطای یادگیری بدین سان رابه لقایش بخشیده، تحت الحمایه مظفرخان بی سواد دوست، مکتب و میرزا ناصر را پیچانده، از مدرسه گریختیم. آخر الامر که از مدرسه یا به قول فرنگی ها همان اوسکول بر می گشتیم به اوسکول کردن مهد علیا فکرون بودیم که ناگاه یک فقره گاری از مقابل ما عبور کرده که پشت آن با رسم الخطی زیبا نوشته شده بود: عاقبت فرار از مدرسه. فی الحال که به آن موقع می اندیشیم می فهمیم که اگر بر ابجد آموزی در داخله اهتمام می ورزیدیم لیکن از دانشگاه هاوایی، مدرک قلابی نمی ستاندیم، اینک سهم المقدار ما از دریای کاسپین این طوری ضایع نمی شد و از جانب روس ها مورد اشانتیون قرار نمی گرفتیم. در این ازمنه آدمیان به فکر بیزینس بوده و قاعده قلیلی به یادگیری می کوشند تا آنجا که آمار و احصائیه دوران ابتدایی و کالج به شدت افول کرده معهذا وزارت تعلیمیه و تربیتیه خم به ابرو نیاورده و حرکتی من باب تشویق و اکسلنت شباب از راه به در شده نمی کند، این شده که شماری از شباب فشن، حضوری مستمر با حق آب و گل بر سر چهارراه شوارع یافته و به هللی تللی امورات می گذرانند. دیگر این که یکی از اقدامات پیشنهادی ما برای فرهنگ سازی و کالچرینگ به گاورمنت من باب ترویج روحیه علم اندوزی به جای زراندوزی، پشت نویسی گا ری ها، اتول های وانتی و شاید کامیون ها است که جماعت شباب آن را دیده از مشقات کارگری و لیبریک درس عبرت گرفته، تحصیل را به اشتیاق دنبال کنند. ایضا توصیه می شود بر روی اتول های مذکوره جمعی گوسفند بارزده تا مخاطب با ماهیت مدرسه گریزی فی الواقع آشنا شود. دیگر این که یکی از علما و رجال دانشمند فرنگی بابت در رفتن از مدرسه، جمله قصاری گفته که با بسته شدن درب هر مدرسه، درب زندانی باز می شود. ملزوم است گاورمنت به جای تفاخر به گشایش شعبات جدید التاسیس عدلیه در مملکت به فکر شباب مدرسه گریز باشد، شاید که معایب به همراه محاسن اصلا ح

جواب معرکه

mobina noorafkan

نگارش نهم

روز اولی که به مدرسه رهسپار شدم را باید یکی از عجیب‌ترین روزهای زندگی‌ام بدانم. شب خواب به چشمانم راه نمی‌یافت و تا صبح بارها و بارها به ساعت نگاه می کردم. ذوق و شوق من برای روز اول دبستان و آشنایی با محیط مدرسه، خواب و تمام خیالات دیگر را دور می‌ساخت.مادر صبحانه‌ای شاهانه آماده کرده بود و به نظر می‌رسید که تلاش دارد من را برای یک نبرد بزرگ آماده سازد. پدر خونسردتر بود، اما سنگینی نگاهش را به هر سمتی که می‌رفتم، روی خود احساس می‌کردم. او نیز با توجه بیشتری مرا دنبال می‌نمود. به هر ترتیب بود، صبحانه‎ای که مادر با عشق آماده کرده بود را در معده کوچک خود، جای دادم و لباس‌های نو را به تن کردم. دبستان به منزل ما بسیار نزدیک بود و با قدم زدن به سمت آن رهسپار شدیم. نسیم ملایمی می‌وزید و پاییز رفته رفته به خودنمایی برمی‌خاست. در خیال معادله برگ‌های خشک و رقص آن‌ها در باد ملایم پاییزی، غوطه‌ور بودم که خود را در میان سایر دانش آموزان در حیاط مدرسه یافتم. هیچ کدام از چهره‌ها آشنا نبودند، با این همه بیشتر آن‌ها دوستانه به نظر می‌رسیدند. در این نقطه از جهان، قرار بود دوستی‌های زیادی شکل بگیرد و من آماده بودم که در تمام آن‌ها شراکت داشته باشم. همگی به صف شده و پس از تلاوت آیاتی از کلام خدا و پخش سرود ملی کشور؛ به سخنرانی مدیر دبستان گوش دادیم. بعد از آن، کلاس‌ها اعلام شده و هر صف به سمت کلاس خود روانه شد. هر یک در جایی نشستیم و معلم به کلاس وارد شد. به جرات می‌توانم بگویم که قادر هستم تک تک جزئیات چهره او را بازگو کنم. صورتی مهربان و نگاهی نافذ و دقیق داشت. نگاهی که می‌توانست نوازشگر و یا سرزنش‌آمیز باشد. او گچی را برداشت و در بالاترین نقطه تخته سیاه نوشت؛ “به نام خداوند بخشنده و مهربان” و به این شکل نخستین روز دبستانی من آغاز شدآن روز آموختم که چطور باید در اجتماعی کوچک، حضوری بزرگ داشته باشم. چطور می‌توانم از هیچ، دوستی بیافرینم و چطور می‌توانم در میان غریبه‌ها، خانواده‌ای محکم به دست بیاورم. معلم آن روز چیزی درس نداد، اما به ما دانش آموزان کلاس اول دبستان، آموخت که چطور با تکیه بر آن چه درون خود داریم، پیش آمده و به جهانی شلوغ و پرهیاهو، با صلابت وارد شویم. از آن روز دانستم که برای چه روی زمین هستم و وجود من چه معنایی دارد تاج ؟؟؟

جواب معرکه

سوالات مشابه

مطهره مختاری

درس 1 نگارش نهم

سلام یک انشا درمورد اذان میگید از گوگل نباشه تاج میدم۰

helia ...

درس 1 نگارش نهم

سلام بچه ها میشه اینو ادامه بدین ..(انشا) وقتی ک باران امد ....

ardavan arya nejad

درس 1 نگارش نهم

سلام میشه لطفا یه انشاء ادبی و زیبا درمورد اذان واسم بگید؟ ممنون میشم

درس برای من بازیه

درس 1 نگارش نهم

سلام بچه ها با این کلمات یک انسا بنویسید که همه توش باشه حتی اون هایی که روش یه خط انداختم تاج میدم

Roham Nozary

درس 1 نگارش نهم

اینجوری نمیشه ۳ باره دارم پیام می دم کامل نمیاد دوستان لطف کنید با این موضوع یک انشا بگید موضوع سختی است به نظر هایتان احتیاج دارم چو کم نور است چشمی بار عینک را کشد بینی ز بینی باید آموزی ره همسایه داری را

Roham Nozary

درس 1 نگارش نهم

سلام من انشایم بد نیست اما معلم امسال موضوع بسیار سختی داده که به جرئت می تونم بگم خیلی براش فکر کردم و در آخر این رو نوشتم که در ادامه می فرستم حالا می خواهم ازتان درخواست کنم که اگر ایرادی می بینید، یا پیشنهادی برای اضافه به متن با توجه به محتوا و ... دارید به طور دقیق بیان کنید با تشکر موضوع انشا : شعر چو کم نور است چشمی بار عینک را کشد بینی. ز بینی باید آموزی ره همسایه داری را حال انشایم👇 توجه به دیگران و همسایه‌داری از جمله ارزش‌های والایی است که می‌تواند زندگی ما را غنی‌تر و پرمعناتر

mah :)

درس 1 نگارش نهم

انشاء درباره داخل یک اتبوس شلوغ بگید تاج میدم:)

‌ᴅʏᴀɴᴀ ‌‌‌

درس 1 نگارش نهم

بچه هام انشا درمور شانس بدید؟ تاج میدمم

amir hosein

درس 1 نگارش نهم

انشا در مورد ( دانش ) میخوام تاج میدم 🤝

나비 ...

درس 1 نگارش نهم

سلام بچه ها میشه ص ۲۱ نگارش رو که نوشتید برام بفرستید و لطفا،لطفا خودتون نوشته باشید. اگه نه منم گوگل دارم ..... حتما،حتما تاج هم میدم .... مرسی.....

:) beli ..

درس 1 نگارش نهم

انشا دربارع فیل و فنجان 🙃 تاج یادم نمیرع🤍✨

هرچی دوست داری صدام کن

درس 1 نگارش نهم

سلام دوستان لطفا یه انشا با موضوع آزاد بفرستید از گوگل نباشه تاج داره

زهرا زهرا کاظمی ثانی

درس 1 نگارش نهم

انشا درمورد آدم فضایی بگین از گوگل نباشه تاج میدمم

دوستان گلم ادامه این انشا رو بنویسید از ذهن خودتون چون معلم ما س.گ هست می‌فهمه از گوگل هست.ممنونم تاج میدم اگه از گوگل نباشه.

amir ⁶⁶⁶

درس 1 نگارش نهم

ی عکس از جدول ص۱۶ بدید

mah :)

درس 1 نگارش نهم

انشاء درباره گذر رودخانه:)

helia ...

درس 1 نگارش نهم

انشا در مورد تصویر جلد کتاب نگارش

helia ...

درس 1 نگارش نهم

بچه ها ب نظرتون انشا در مورد تصویر کتاب نگارش چی میشه نوشت 😐

mahsa ...

درس 1 نگارش نهم

انشا درباره اذان بگید از گوگل نباشه تاج نمی‌دم تاج به هرکی که از گوگل نداد میدم

زهرا زهرا کاظمی ثانی

درس 1 نگارش نهم

انشا درمورد آدم فضایی بگین از گوگل نباشه توروخدا تاج میدم(: